محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!
محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!

ما و امام حسین(ع)

 

حساب ما و حسین با سینه زدن و بر سر و صورت کوبیدن تسویه نمی شود.

با عربده کشیدن و گاهی اشک ریختن گناهان ما بخشیده نمی شود؛ اشکمان یک دلتنگی ساده است و آه و ناله مان لقلقه ی زبان. همین که فردای عاشورا می رسد؛ امام حسین با اعمال و کردار و رفتارش بایگانی می شود تا سال بعد !! امام حسین در همین دهه خلاصه می شود و تمام! وقتی امام حسین خود به اصحابش می گوید اگر کسی حق الناسی به گردن دارد برود! بدون شک امروز هم گریه من و تو را نمی خواهد! 

 ما خودمان اصل روضه ایم! این دست ها که بر سر و صورت می کوبیم به حال زار و وضعیت اسفبار مردم این مرز و بوم سزاوارتر است تا به حال امام حسین که مرگ با عزت را انتخاب کرد.

ولی صد حیف! تا زمانی که حرفهای منبری و آه و ناله کردنها خریدار دارد؛ بساط عده ای به راه است و بازارشان گرم. و نتیجه اینکه؛ این دید همچنان نسبت به حسین وجود خواهد داشت.

برای ما که شیعه حسین هستیم، باید بیش از هر کس دیگری او را بشناسیم. یکی بیاید و بگوید حسین که بود؟! عوام به کنار، یکی از زعام پاسخ بگوید. نشناختن افراد آفت است؛ شناخت نادرست افراد بسیار بدتر از آن! ما حسین را خیلی وقتها پیش از یاد برده ایم، این مراسمات و عربده کشیدنها برای هیچ است؛ دست بالا برای غم های بیشمار دل خودمان است. که اگر غیر از این بود و اندکی بر زندگانی ما اثر می گذاشت، اکنون رتبه دار دروغ و دغل و فساد و هزار رذیله اخلاقی دیگر نبودیم!!

شاید این حرفها تکراری است و بارها همین ها یا مشابه اش را شنیده ایم؛ اما این سوال هست که چرا کردار ما با حسین از زمین تا آسمان فرق دارد؟! سوال را جامع تر کنیم، ما به راه و روش کدام یک از پیشینیان خود رفته ایم!؟ اجداد و نیاکانمان که کوروش و داریوش و ... بودند و به گواه تاریخ دروغ و دغل بازی را نکوهش کرده و کردارشان حول صداقت و درستکاری می چرخید یا بزرگان دین و مذهبمان: پیامبر و علی و حسین و ... که انسان کامل و پرچمدار تمام فضایل اخلاقی در تاریخ اند. (اینجا یکی خود را از تبار کوروش می خواند و دیگری از مکتب علی؛ عده اکثریتی هم که به اصطلاح خودشان آریایی شیعه اند و به هر دو افتخار می کنند) چطور است که ما به راه هیچ یک از ایشان نرفته ایم و وارث هیچ کدام نیستیم؟؟! (به راه و طریق آنان رفتن در عمل است، نه در شعار! که در این امر خبره ایم و گوش دنیا را کر کرده ایم!) مشکل از ماست یا جفای تاریخ است؟!!

به همان اندازه که پاسخی برای این سوالات نداریم یا اینکه داریم و مجمل و گنگ است، برای قسمت اول نوشتار پاسخی روشن هست که...

خداوند برای سینه نزدن و عربده نکشیدن برای امام حسین(ع) ما را مجازات نخواهد کرد. اما برای به راه و روش او نرفتن و هر گناه دیگری (بخصوص حق الناس) قطعن گریبانمان را خواهد گرفت. که این؛ عین عدالت اوست.


همین نذری دادن! آنچنان گیر و داری به راه می افتد که با خود میگویی فاتحه ی ادمهای نحیف تر خوانده می شود! کشاکشی است بین نذری دهندگان و نذری بگیران، که افراد بیرون به داخل هجوم نیاروند. این همه زور زدن برای تصاحب یک پرس قیمه خود صورتی -البته بسیار کوچک- از ذلت است! که اتفاقن در این باب امام حسین(ع) درس بسیار بزرگی به ما داده است!! وقتی در این مورد ناچیز عزت خود را فدا میکنیم، وای به حالمان است! بگذریم که مقصر نذری دهنده است یا ستاننده!! در ضمن؛ کسی که 2000 نفر را در این روز نذری میدهد؛ بی شک توان این را دارد که یک خانواده فقیر را نیز یک سال طعام دهد؛ به همان نیت و برای حسین هم باشد. ارزش کدامیک والاتر است؟!

***

خداوند رحمت کند مرحوم شریعتی را که این چهار کلام را هم که این روزها عده ای از ان دم می زنند، از آن بزرگوار برگرفته اند. چرا که او بود که حسین را از اسطوره بودن و سمبلی برای اشک ریختن و ضجه کشیدن خارج نمود و  روی دیگر حادثه کربلا را دید و تصویری دیگر از قیام حسین را آن هم به صورت "ایدئولوژی" بیان فرمود و به جامعه تزریق کرد.

اگر دین ندارید؛ آزاده باشید

این روزها و این شب ها، در بحث عاشورا، اتفاقات جدیدی را از زبان مداحان و منبر نشینان می شنویم که جای شگفتی دارد. "خواب" و "رویا" بر تخت "واقعیتجلوس کرده اند و هزاران داستان ساختگی مطرح شده است!

 علتش هم این است که شخص "مداح" یا جناب "منبر نشین" هدفی جز به گریه انداختن مخاطب خود ندارد و البته نیم نگاهی هم به جیب خود...! به ناچار به هر دروغ یا اغراقی متوسل می شود تا بلکه این امر را محقق سازد.

قیام حسین، از "بیعت نکردن با یزید" تا "ناتمام گذاشتن حج"، "روز عاشورا" و نیز پس از آن، همه و همه؛ صحنه ی عبرت هاست.

مرادم از نوشتن این متن، جمله ای از امام حسین در لحظات پایانی عمر بابرکت خویش است که بر صفحه تاریخ حک شده است، اما ظاهرا با تفاسیری گوناگون!

و آن جمله این است:

«إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحرَاراً فِی دُنْیَاکُم‏».

اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، پس در دنیایتان آزادمرد باشید.


اکثرا ترجمه فارسی این جمله را با اضافه کردن "لااقل" دیده ایم! "اگر دین ندارید؛ لااقل آزاده باشید."

نمی دانم برای کوچک کردن صفت آزاد مردی است یا اینکه عده ای سعی در اصلاح سخن مولایشان امام حسین(ع) دارند؟!! و شاکی از اینکه چرا مولایشان این کلمه را جا گذاشته است!!

 "تفسیر غلط" و "کج فهمی" همیشه آفت دین بوده و هست. امروز شدت بیشتری نیز به خود گرفته و آثار سوء آن همه را از دین گریزان کرده است.

در باب این سخن امام حسین نخست باید بدانیم این جمله را "چه وقت" و برای "چه" گفت!؟ در اینصورت معنا و مفهوم ان برای ما روشن می شود.

امام حسین این جمله را وقتی می گوید که، یاران وفادارش جانها را نثار او کرده و اکنون تنها روبه روی سپاه دشمن ایستاده است. آنوقت سپاه عمربن سعد به خیمه هایی که زنان و بچه ها در ان بودند حمله کرده و خیمه ها را به آتش کشیدند. آنگاه امام حسین رو به آنها کرد و این جمله را خطاب به آنان فرمود.

اینجاست که آزادمرد در مقابل بی دین قرار می گیرد؛ در مقابل کسی که دین را نفهمیده، یا کج فهمیده است. چرا که این شخص نمازش را می خواند و واجباتش را به جا می آورد. و اکنون نیز با حکم خلیفه مسلمین، احساس تکلیف کرده است!!

از آنطرف آزاد مرد با اینکه در مقابل امام ایستاده و تک تک یاران او را به شهادت رسانده است اما به زنان و بچه های بی دفاع حمله نمی کند. و این صفت انقدر برای ادمی ارزشمند است که امام بعد از دینداری از ان اسم می برد. اینجاست که تفاوت مشخص می شود؛ کسی که مذهبیِ خشکِ مقدس کج فهم است با کسی که بی مذهب و اما اخلاق مدار است.

شگفتا؛ کسی که نماز می گذارد و واجبات را برپا می دارد، ولی آزادمرد نیست، بسیار پست تر و زبون تر از آن کسی است که بی دین است؛ اما آزادمرد!

آزادمرد پیرو "اخلاق" است و اخلاق این اجازه را نمی دهد که به زنان و کودکان بی گناه متعرض شود، اما انکه دین را و مذهب را، کج فهمیده است، همیشه درِ توجیه را به روی خویش باز می بیند.

امام حسین را شخصی می بیند که بر خلیفه زمان شوریده است، پس از دین خارج شده و به حکم مذهب و به دستور شرع می توانی سر او را از بدن جدا کنی و با اسب بر پیکر او بتازی! و زنان و کودکان را با تازیانه به اسارت بگیری؛

این هم صورتی از دین است و البته صورت وارونه ی آن؛

اما اخلاق در این نبرد حرف دیگری دارد، هیچ توجیهی را نمی پذیرد؛ اینکه بر کودکان و زنان بی دفاع حمله بیاوری به دور از "آداب جنگی" و به دور از "جوانمردی" است.

از همین رو است که امام حسین "آزادگی" و "اخلاق" را یاداوری می کند؛

اما کج فهمی در مذهب کار خود را می کند؛ هیچ "میخی" در این "سنگ سخت" کارگر نمی افتد...!!