محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!
محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!

به مناسبت عید قربان


 فردا را به سبب عملِ ابراهیمِ خلیل عید قربان می نامند.

پیامبری که در میان آن قومِ بت پرستِ مشرکِ لجوج، خدای خویش را کشف نمود و جز او را پرستش نکرد.

پیامبری که از نبوت عبور کرد و به مقام امامت رسید.

او که اولین بت شکن تاریخ است...

در رسالت به قله کمال رسیده است...

 فاتحِ بزرگِ ایستادگی در برابر نمرودیان و امتحانات الهی است...

امروز در سرنوشت سازترین روز زندگی خود قرار گرفته است.

اکنون امتحانی سخت پیش روی اوست و _بواسطه فرمان الهی در عالم خواب_ باید انتخاب نماید؛

پسر خویش را، که ثمره یک عمر زندگی اوست یا خدای خویش را؟؟

چه انتخابی...؟!       چه دوراهی دشواری ؟!         حتی در تصور هم نمی گنجد...!

مگر می شود خدای یکتا _که یک قرن زندگی گذشته خود را در راه او صرف کرده_ تنها پسرش را از او دریغ نماید؟!

مگر به رویا می شود اعتماد کرد؟!

به راستی همین سوالات کافیست که "منطق" رای به بودن اسماعیل دهد.

"عقل" حسابگر هم بر این گفته مهر تایید می زند...  اما؛ مگر "عشق" می گذارد؟

باز هم "عقل" و "عشق"، این نبرد پرتکرار تاریخ، این بار در سینه ابراهیم پیامبر به پا خاسته است.

اندکی شک کافیست تا وسوسه شیطان در ان بدمد و سپس شعله کشد و سراپای وجودش را فراگیرد.

اما...

"علم الیقین و عین الیقین" به مدد ابراهیم می اید و او مصمم می شود، از تردید رهایی می یابد. "نفسِ سرکش" را در پیشگاه پروردگار خویش ذبح شرعی می کند و اکنون نوبت به اسماعیل می رسد، قصد ذبح اسماعیل را می کند و ...

و خداوند بار سنگین را از دوشش فرو می گذارد و ابراهیم سبکبار و سبکبال بار دیگر نزد پروردگارش سرفراز و سربلند می شود.

عشق حقیقی یعنی همین؛ یعنی گذشتن از "اموالهم و انفسهم" که همان کلام خداست.

 

راستی؛ اسماعیل زندگی تو (خودم) کیست یا چیست؟!

ثروت؟ پست و مقام؟ حب دنیا؟ درس و دانشگاه و ... ؟؟؟؟؟!!!!

 

 

الهی...

تو خود به میزان آگاهی من آگاهی، اینکه نمی دانم چه دعایی در حق دوستانم کنم

اما میدانم که تو به احوالشان آگاهی، پس...

در آستانه بارش رحمتت در عید قربان، بهترین ها را برایشان آماده ساز که خزانه تو تهی نمی گردد.