محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!
محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!

به بهانه ی نوشتن

مدتهاست که اینجا نیامده بودم و مدت بسیار دورتری که حتی یک جمله هم ننوشته ام. نمی دانم چرا؟!!


هم او که هیچگاه نبود و قبلا مرا به نوشتن وا میداشت، این مدت از نوشتن باز میداشت!


نه تولد، نه امورات روزمره ی زندگی، نه پاییز و نه هیچ بهانه ی دیگری نبود. یا بود و من آن آدم سابق نبودم.


آدمی است دیگر، بهانه هایش عوض میشوند همچنانکه، گاهی، بی بهانه سر میکند برای خودش.


مطالب گذشته را که میخوانم، انگار آن را کسی دیگر نوشته باشد. آری؛ فقط زمان است که میتواند این اینگونه ما را دگرگون کند.


چندیست به این واقعیت پی برده ام که، نوشتن گاهی به اندازه نفس کشیدن ضروری و البته دلچسب است.


به گمانم این بهانه ی خوبی باشد برای نوشتن؛ گاهی