محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!
محاکا

محاکا

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟!

رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست...


یک عمر به دنبال خدا گشتیم! و احکام به اصطلاح شرعی را بجا آوردیم!

راهی را که مروجین و مبلغین ادیان آسمانی پیش روی ما گذاشته اند را بارها و بارها رفته ایم و هیچ نیافته ایم.

راههایی که البته هر کدام از آنها مسیرش با دیگری متفاوت است؛ بلکه متضاد است و هر کدام دیگری را نفی می کند... 

عده ای که خود آزمایش ایمان پس نداده و در کوچه پس کوچه های فرعیِ احکام دین سردرگم اند برای ما مبلغ دین شده اند! و  یک عمر ما را به دنبال خود کشاندند

سرگشته ایم که راه درست کجاست، وقتیکه هر کدام از مروجان ادیان آسمانی خود را وارث دین حقیقی در نزد پروردگار عالم می دانند که برای سعادت بشر فرستاده است... از زرتشتی و یهودی و مسیحی گرفته تا فرق مختلف دین اسلام.

زرتشتی و یهودی و نصاری و... را نمی دانم. اما می دانم که...

 ما وارث اسلام نیستسم؛ چیزی از اسلام به ارث نبرده ایم؛ جر اندکی فقه که آن هم حاصل توهم فقهایی ایست که اخبار و احادیثی را بدون آنکه بدانند از که ، برای چه و در کجا روایت شده و اعتبارش را بسنجند از بر کنند و نشخوارش را پیش روی ما بریزند. با این عمل گویی با پتک های سنگین تحجّر بر جان و پیکره ی بی رمق اسلام در قرون متاخر چنان ضرباتی را وارد آورده اند که دیگر ندایی از اسلام به گوش هیچ صاحب خردی نمی رسد تا بداد آن رسد.

تئوریسین های امروز ما کسانی هستند که از دوران طفولیت سر در آغور فقه کرده و همچنان مشغول نشخوارند. گویی تمام مغزشان را از تفکر و تعقل خالی نموده و با الفبای فقه انباشته کرده اند تا هر کلامی که بر زبان می آورند حکم شرعی باشد! همین است که ما چیزی جز فقه از اسلام نمی بینیم چرا که اسلام را در فقه خلاصه کرده اند. می ترسند اگر سر از نشخوار بردارند حقایقی را با چشم خود ببینند که تمام علمشان را نقش خاک کند. آنچنان غرق در فرع فرعِ فروعِ دین شده اند که از یاد برده اند هدف چیست! که اسلام برای چه ظهور کرد؟؟

هم اینان دین را در چاردیواری تحجّر خویش حبس کردند و به مسلخ کشیدند. و هر دم طرحی تازه از جمود را بر پیشانی اسلام حک نمودند و هر چه را قدما بافته بودند، متاخرین از هم گسستند.

اکنون می دانم که اینان خدا را نشناخته اند، خدایی که به ما معرفی می کنند را خود هنوز نه یافته اند و نه حتی شناخته اند!

و ما تا هنگاهی که این قید و بند های فقهی را از خاطر خویش جارو نزنیم در این بی خبری حیرانیم...