-
کرونا ، تنهایی و خاطرات کودکی
یکشنبه 11 آبان 1399 23:17
تنهایی، فرصت مغتنمی است. هر زمانی باشد یا هر کجا که باشد، چه در دل طبیعت و چه در پستوی خانه! چه عصر یک روز خنک پاییزی که خودت هم مانده ای این همه سکوت و اندوه از کجاست؟! یا شبها، بعد از نیمه شب، وقتی خواب و بیداری هر یک تو را به سویی میکشد ، زمان؛ زمان خوبی برای خلوت با خویشتن است. این فرصت در طول روز و در گرگ و میشِ...
-
به بهانه ی نوشتن
جمعه 2 آذر 1397 00:43
مدتهاست که اینجا نیامده بودم و مدت بسیار دورتری که حتی یک جمله هم ننوشته ام. نمی دانم چرا؟!! هم او که هیچگاه نبود و قبلا مرا به نوشتن وا میداشت، این مدت از نوشتن باز میداشت! نه تولد، نه امورات روزمره ی زندگی، نه پاییز و نه هیچ بهانه ی دیگری نبود. یا بود و من آن آدم سابق نبودم. آدمی است دیگر، بهانه هایش عوض میشوند...
-
به بهانه 28 سالگی
پنجشنبه 29 بهمن 1394 02:01
انگار از یکجایی به بعد مسیر را اشتباه رفتی؛ چه کشف دیرهنگامی! یادت می آید...؟ من همیشه با تو بودم، تا آن روز که از تو جا ماندم! آن روز را می گویم! همان روزی که حجره ذهنت را گشودی و شروع به قدم زدن کردی! راهی که هزاران بار رفته بودی را -همراه با من- به همان شکل از قدم گذراندیم... وادی سکون و سکوت و ثبوط بود. بدون هر...
-
ما و امام حسین(ع)
یکشنبه 3 آبان 1394 23:53
حساب ما و حسین با سینه زدن و بر سر و صورت کوبیدن تسویه نمی شود. با عربده کشیدن و گاهی اشک ریختن گناهان ما بخشیده نمی شود؛ اشکمان یک دلتنگی ساده است و آه و ناله مان لقلقه ی زبان. همین که فردای عاشورا می رسد؛ امام حسین با اعمال و کردار و رفتارش بایگانی می شود تا سال بعد !! امام حسین در همین دهه خلاصه می شود و تمام! وقتی...
-
ناگفته ها...!
شنبه 21 شهریور 1394 00:04
دست به قلم می شوم... آنچه می خواهم را نمی نویسد! قلم امتناع می کند...! از دست من فرمان می برد؛ از پنجه ای که احاطه اش کرده... و دست من نیز از خود من! یا قلم مقدس به قسم اش شده!؟ یا من نمی توانم فرمان دهم!؟ می خواهم و نمی خواهم!؟ یا... می خواهم و نمی توانم...!؟ چه حرفها و سخنانی که رام نگارش بر صفحه کاغذ نمی شوند، این...
-
رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست...
یکشنبه 11 مرداد 1394 00:17
یک عمر به دنبال خدا گشتیم! و احکام به اصطلاح شرعی را بجا آوردیم! راهی را که مروجین و مبلغین ادیان آسمانی پیش روی ما گذاشته اند را بارها و بارها رفته ایم و هیچ نیافته ایم. راههایی که البته هر کدام از آنها مسیرش با دیگری متفاوت است؛ بلکه متضاد است و هر کدام دیگری را نفی می کند... عده ای که خود آزمایش ایمان پس نداده و در...
-
به بهانه کوچ از بلاگفا
شنبه 20 تیر 1394 02:42
کلن خوش ندارم از اینکه جور پلاس و کاسه کوزه ام را بردارم و جای دیگری بروم، اما خب با این بلایی که بلاگفا بر سرمان آورد و اب زیر بساطمان ریخت شاید خیلی از مستاجران بلاگفا تصمیم به کوچ از آن خانه گرفتند. من نیز که ... "دلم از مهمان نوازیِ بلاگفا بگرفت ....... رخت بربستم و به بلاگ اسکای آمدم" محیط اینجا را زیاد...
-
در وادیِ خیال...
سهشنبه 16 تیر 1394 22:54
ساعت حدودن دو بامداد؛ خواب مرا نمی برد! من نمی خواهم بروم. بودن با بیداری را ترجیح می دهم و کند و کاوی در میان افکارم. شروع به مرور افکارم می کنم. آنچه از این کدهای پر رمز و راز و در میان آرامش ذهن برایم قابل فهم است را استخراج می کنم و بر این صفحه می نگارم. سماجت در تکرارِ پر استمرارِ انتظارِ دیدنِ چهره ای که خواب را...
-
خدایا؛ من مرگ را دانم؛ تو، راه اگر غیر از این داری بگو!
سهشنبه 16 تیر 1394 22:53
... وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا خدایا؛ این ایه را که می بینم این دل پر از حرفهای نگفته می شود. من انسانم! این همه "ضعف" تاب و تحمل این همه "درد" را ندارد. معجزه ای کن؛ آیه ای دیگر بیاور؛ و یا .......از من بگیر... بزرگترین نعمتی را که به من ارزانی داشتی. نعمت حیات را... زندگی بر روی زمینت را......
-
ایام تولد...
سهشنبه 16 تیر 1394 22:47
در حال قدم زدن هستم... در روستای زادگاهم. می ایستم و می نشینم و چند وجب از خاک این دیار را برای لحظه ای اشغال می کنم. اینجا که نشسته ام –بین دو رشته کوه نِسار و هُرَتاو- حدودا جنوب شرقی این دشت می شود. هوای سردی که مرا به آغوش می کشد و هر از گاهی بوسه ی گرمش را بر صورتم حس می کنم. حدودا ایام تولدم می شود...!! به برکت...
-
جسارت!
سهشنبه 16 تیر 1394 22:43
چه گوارا جمله ای دارد که یک تناقض زیبا را یدک می کشد؛ "بیاییم واقع بین باشیم؛ آنچه ناممکن است را بخواهیم" در نگاه اول این جمله ناسازگار با منطق است! چطور می شود واقع بین بود و آنچه ناشدنی است را خواست!! چطور می شود آنچه که عقل بر آن صحه می گذارد را فرو بگذاریم و خود را تقدیم توهم کنیم؟! مگر می شود به واقعیت...
-
اگر دین ندارید؛ آزاده باشید
سهشنبه 16 تیر 1394 22:38
این روزها و این شب ها، در بحث عاشورا، اتفاقات جدیدی را از زبان مداحان و منبر نشینان می شنویم که جای شگفتی دارد. "خواب " و "رویا " بر تخت "واقعیت " جلوس کرده اند و هزاران داستان ساختگی مطرح شده است! علتش هم این است که شخص "مداح" یا جناب "منبر نشین" هدفی جز به گریه...
-
به مناسبت عید قربان
سهشنبه 16 تیر 1394 22:37
فردا را به سبب عملِ ابراهیمِ خلیل عید قربان می نامند. پیامبری که در میان آن قومِ بت پرستِ مشرکِ لجوج، خدای خویش را کشف نمود و جز او را پرستش نکرد. پیامبری که از نبوت عبور کرد و به مقام امامت رسید. او که اولین بت شکن تاریخ است... در رسالت به قله کمال رسیده است... فاتحِ بزرگِ ایستادگی در برابر نمرودیان و امتحانات الهی...
-
شک و یقین
سهشنبه 16 تیر 1394 22:35
در میان خواب و بیداری؛ در میان گیر و دار افکاری که همچون گردباد در کاسه سرم به گردش در می آیند؛ و در میان خستگی ناشی از کنار گذاشتن افکار متضاد؛ چشمهایم را می بندم؛ نفسی عمیق می کشم... اوج می گیرم... پر از لذت آسمان می شوم؛ وسوسه می شوم...! چشمهایم را باز می کنم... به نقصان بازمی گردم... پر از وحشت زمین می شوم؛ و...
-
دیالوگ هایی از بهترین فیلم ها
سهشنبه 16 تیر 1394 22:33
بعضی از فیلم ها ارزش چند بار دیدن رو دارند و بخشی از دیالوگ این فیلم ها ارزش چندین بار شنیدن؛ Before Sunrise سلین : " اگر نوعی خدا وجود داشته باشد، نه در وجود توست و نه در من، بلکه در فاصله ایست که میان من و تو وجود دارد و اگر هم معجزه ای وجود داشته باشد، آن معجزه باید در تلاش برای درک یک نفر و به اشتراک گذاری...